گفتم بمانی تا باشی محرم ِ حرف های نگفته ام...

گفتم بمانی تا باشی مرهم ِ زخم هایم ..........

حالا که باید ...

برای ماندنت،

برای بودنت،

برای جلب ِ آنچه که از توجه ، در وجود توست ، یک یک ِ زخم هایم، یک یک ِ دردهای
 
پنهانم را به رخ بکشم ،

می خواهم نباشی!

پس،

راحت باش....

راهرو

 

از این راهرو یک نفر رد شده .. که عطرش همونه که تو می زنی
برای به زانو در آوردنم .. تو از مرگ حتی جلو میزنی

از این راهرو یک نفر رد شده .. مث وقتایی که تو ناراحتی
نفس میکشم با تمام وجود .. عجب عطر خوبی زده لعنتی

صدات میکنم تا همه بشنون .. جواب  صدام غیر  پژواک نیست
من اونقد شکستم حس میکنم .. که هیچ ارتفاعی خطرناک نیست

یه جوری دلم تنگ میشه برات .. محاله بتونی تصور کنی
گمونم نمیتونی حتی خودت .. جای خالیتو تو دلم پر کنی