قرار تنهایی ما...
قرار تنهایی ما روز جدایی فردا بود
خلاصه فردا واسه ما شروع کل دردا بود
فردا قرار بود منو تو از هم دیگه جدا بشیم
فردا قرار بود همدمه گریه بی صدا بشیم
از تو چه پنهون گل من؛من خیلی وقته بی توام
دیروز و فردا نداره برام چه سخته بی توام
یادش بخیر قلب تو بود برای من سنگ صبور
میخواستم عاشقت کنم هر جور شده حتی به زور
حالا که نیستی لااقل تسکین به قلب من بده
اون که نخواست پیشم باشی حالا کجاست صبرم بده
چه جوری باور بکنم رقیب من نازت کنه
شبا کنارت بخوابه از خواب بیدارت کنه
یادته که زیر بارون تو دعا کردی بمیرم
منم قول دادم که دیگه عکستو بغل نگیرم
تو دعات گرفت و مردم اما عاشقم هنوزم
با همون یه قاب عکست میگزرونم شب و روزم
لحظه های آخر تو میره از یادم به سختی
بدرقت اومدم اما دست تکون ندادی رفتی
یه دلخوشی دارم هنوز حالا که دارم میمیرم
هر وقت که بارون بباره تو رو کنارم میبینم
نگاه به چشم خیس من به عشق پاکم نکنید
رفیق من رفته سفر چند روزی خاکم نکنید
شاید خوشش نیاد که من تو خاک و خونه پیرنم
مردم چرا اون نمیاد با گل سرخ به دیدنم
توقع داشتم میمیرم حداقل نگاه کنه
حتی نیومد لحظه ای با جسم من وداع کنه